اشیانه ی منو خدای من

دلم برای خودم تنگ میشود

لقمه ای از عشق

 

خدایا من بنده ی مطیعی نبودم اما تو هرگاه چیزی را در خواست کردم به من دادی

تشنه بودم و سیرابم کردی گرسنه بودم و سیرم کردی و من از روی نادانی فکر می کردم اب و غذا مرا سیر ساخته اند.

خدایا حال که فهمیدم دورنیست اما نزدیک هم نیست باز حاضر خواهی شد مرا سیرسازی.ولی این بار تشنه ی اب نیستم بلکه حلاکه یک قطر محبتم در این کویر برهوت تنهایی باز مرا  به رسم قدیم سیر می سازی .

گرسنه ام اما غذا نمی خواهم بلکه لقمه ای از عشق خداییت را در خواست می کنم بر من می دهی لمه ای از عشق  ؟.....

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بازهم سلام ای خدای من

 

بازهمه سلام خدای بزرگ دل کوچیک من دلم برای اینکه دوباره باهم مثل قدیم خلوت کنیم تنگ شده

دلم گاهی وقتی واسه خودم هم تنگ میشه ....... وقتایی که گم میشم تو درون خودم . نمی دونم درست کجاهستم واسه چی هستم دارم غرق غرور میشم که خودت با بزرگی مهر خودت دقیقه ی 90 به دادم میرسی .

میشه این بار هم به دادم برسی نگاه به دستای کوچیکم کن نه به دل پر از گناهم نگاه به مه تو چشمام کن نه به کوله بار گناه پشتم . ببین حال زار این دل بی چاره ی منو اونوقت دستم رو بگیر و از خودم رهام کن بزار پرواز رو یاد بگیرم میشه منو از عرش کبریایت پر دهی و در افق های دور دست هم بال من شوی وبا دل کوچکم هم کوچ

دوست دارم خط افق را دنبال کنیم منو تو باهم ..............

درست مثل قدیم ..!!

گاهی اوقات دلم برای خودم تنگ می شود ......................

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تولد یعنی گناه

 

من هیچ نمی دانستم تولد یعنی گناه اگر میدانستم            هرگز این یک گناه را انجام نمی دادم 

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خدایا

خدایا سلام کردم فقط همین گناهم چه بودکه جوابم را                             ندادی

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام خدای افسانه ها

 

 

به نام خدای افسانه ها

خدایا چراغ راه شب های تارم را از من مگیر .

و نگذار قلم نویس افسانه ها شوم .

من دوست دارم همدم شب های تاریکم را با این که خوب می دانم هیچ همدمی ندام

من دوست ندارم ای شب سواری ها را .تاکجا این سوار خواهد راند

نمی دانم مقصد پایان در کجاست ؟؟

خدایا پایان این خط سیاه را در کدام صفحه ی هستی رسم خواهی کرد

ببین !!

بر روی سنگ درد دل نوشتم واب شد .گناهم چیست که اینگونه می سوزم ؟؟ !!

بس نیست برای این دل نازک من ! !

دل شکستن هنرنیست این را من هم می دانم 

اما خدای من این چه رسمی است ؟؟؟.....

رفیقان را جدا کردن هنر نیست رفیقان قلب انسانندخدایا بدون قلب چگونه می توان زیست ؟ ؟ !

پایان این قصه کجاست نمی دانم ؟؟ ! !

 

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام همون خدای مهربون قصه ها

 

به نام همون خدای مهربون قصه

 

همون خدایی که شده مهربون دلها

همون خدایی که نقاشی میکنه دوتا دوتا قلب های تنها

همون خدایی که رسیدن به قلب گم شدت رو می سپاره به دست سرنوشت

سرنوشت هم برات ننوشت و ننوشت و ننوشت وقتی هم نوشت خیلی بد نوشت

اما باور کن هرگز نمی توان سرنوشت را از سر نوشت

خدایا به من از عشق خداییت جرعه ای شراب بده که در این میخانه ی سر در گم دنیا مانده ام تک و تنها بی جام شراب

خدایا غلام در گاهت نیستم   !

من بنده  حتی لحظه ای شکر انعام تورا نگفتم  گناه کردم و به تکرار گناهم اسرار

آخ  .....  نه  گناهم را فاش کردی و نه نعمتت را ازمن  دریغ  کردی  اگر اطاعتت می کردم چه می کردی  ؟؟

پایان  این قصه کجاست  نمی دانم ؟!!

 

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

پایان این قصه کجاست نمی دانم ؟؟؟


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , ashyane.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM